گر قابل ملال نیم شاد کن مرا
|
|
|
گر قابل ملال نیم، شاد کن مرا
|
|
ویران اگر نمیکنی آباد کن مرا
|
حیف است اگر چه کذب رود بر زبان تو
|
|
از وعدهی دروغ، دلی شاد کن مرا
|
پیوسته است سلسلهی خاکیان به هم
|
|
بر هر زمین که سایه کنی، یاد کن مرا
|
شاید به گرد قافلهی بیخودان رسم
|
|
ای پیر دیر، همتی امداد کن مرا
|
گشته است خون مرده جهان ز آرمیدگی
|
|
دیوانهی قلمرو ایجاد کن مرا
|
بی حاصلی ز سنگ ملامت بود حصار
|
|
چون سرو و بید ازثمر آزاد کن مرا
|
دارد به فکر صائب من گوش عالمی
|
|
یک ره تو نیز گوش به فریاد کن مرا
|
درباره خودم
آرمیتا ای دوست من ان نیستم که نمایانم،ظاهر من غیر از لباسی بافته از سهل انگاری و زیبایی نیست که مرا از پرسشهای تو و تو را از فراموشی من در امان میدارد. و اما منی که در من پنهان است و ادعا میکند که من است،رازی پوشیده است که در اعماق وجودم پنهان است و هیچکس جز من از ان خبر ندارد و بدین گونه تا ابد پنهان و مخفی می ماند. لوگوی وبلاگ
منوی اصلی
صفحه نخست
پست الکترونیک
صفحه ی مشخصات
خانگی سازی
ذخیره کردن صفحه
اضافه به علاقه مندیها
فهرست موضوعی یادداشت ها
نوشته های پیشین
لوگوی دوستان
لینک دوستان
عاشق آسمونی یادداشتها و برداشتها .: شهر عشق :. صل الله علی الباکین علی الحسین آرامش جاویدان در پرتو آموزه های اسلام دوزخیان زمین دهاتی دکتر علی حاجی ستوده انا مجنون الحسین من هیچم حدیث نفس هیچ بن هیچ آبی های لندن آمار وبلاگ
بازدید امروز :1
بازدید دیروز :3 مجموع بازدیدها : 97484 خبر نامه
وضعیت من در یاهو
موسیقی وبلاگ
جستجو در وبلاگ
|